کودکی از جملۀ آزادگان / رفت بُرون با دو سه همزادگان
معنی: کودکی از خانواده ی انسان های اصیل و جوانمرد با دو سه نفر از هم سن و سالانش برای بازی کردن بیرون رفت.
نکات دستوری: کودکی: ساده («ی» در کودکی نکره است.) / آزادگان و همزادگان: جمع
پای چو در راه نهاد آن پسر / پویه همی کرد و درآمد به سر
معنی: وقتی آن پسر بچه شروع به دویدن کرد با سر به زمین خورد.
آرایه ها: پا و سر: مراعات نظیر / پسر و سر: جناس / پای در راه نهادن: کنایه از راه رفتن/ به سر در آمدن: کنایه از زمین خوردن
نکات دستوری: پویه: مشتق (پوی + ه)
پایش از آن پویه درآمد زِ دست / مِهر دل و مُهرۀ پشتش شکست
معنی: هنگام دویدن، پایش آسیب دید و مهره ی کمرش شکست و ناامید و دل شکسته شد.
آرایه ها: پا زدست در آمدن: کنایه از از دست دادن تعادل و زمین خوردن / پا، دست و دل: مراعات نظیر / مهر دل شکست: کنایه از از دست رفتن ذوق
شد نفسِ آن دو سه همسال او / تنگتر از حادثۀ حال او
معنی: آن دو سه کودک هم سن و سال او به خاطر حادثه ای که برای پسرک پیش آمده بود پریشان شدند و احساس ناراحتی کردند.
آرایه ها: تنگ شدن نفس: کنایه از احساس ناراحتی و ترس / حال و سال: جناس
نکات دستوری: دو سه هم سال: ترکیب وصفی ( دو و سه: صفت پیشین شمارشی) / تنگ تر: صفت تفضیلی
آن که ورا دوستترین بود گفت: / «در بُن چاهیش بباید نهفت
معنی: در بین همراهانش کسی که بهترین دوستش بود گفت: باید او را در داخل چاهی عمیق، بیندازیم و پنهان کنیم.
نکات دستوری: دوست ترین: صفت عالی / «ـَ ش» در چاهیش: مفعول / و را: مخفف او را
تا نشود راز چو روز آشکار / تا نشویم از پدرش شرمسار»
معنی: تا اینکه این حادثه مانند روز بر همه آشکار نشود و ما هم پیش پدرش شرمنده نشویم.
آرایه ها: راز مانند روز: تشبیه / راز و روز: جناس / واج آرایی حرف «ر»
نکات دستوری: چو: حرف اضافه و روز: متمم / «ـَ ش» در پدرش: مضاف الیه
عاقبت اندیشترین کودکی / دشمن او بود از ایشان یکی
معنی: یکی از بچه هایی که دشمن آن کودک بود، از همه ی آنها آینده نگرتر بود.
نکات دستوری: عاقبت اندیش ترین: صفت عالی و از نظر ساخت، مرکّب (پسوند «ترین»، در ساخت کلمه تأثیری ندارد.)
گفت: «همانا که در این همرهان / صورت این حال نماند نهان
معنی: آن کودک زیرک و آینده نگر گفت: مطمئناً در بین این دوستان همراه، وضعیت این موضوع مخفی نمی ماند و روزی آشکار می شود.
نکات دستوری: همرهان: مخفّف همراهان / درین: مخفّف در این
چون که مرا زین همه دشمن نهند / تهمت این واقعه بر من نهند»
معنی: چون که از میان این بچه ها، من را دشمن او می دانند پس بقیه به من بدگمان می شوند و من را گناهکار می دانند.
آرایه ها: مراعات نظیر: دشمن و تهمت
نکته دستوری: چون که: حرف ربط مرکب / همه: متمم و ضمیر مبهم / جمله نخست اسنادی است و دشمن مسند است
زی پدرش رفت و خبردار کرد / تا پدرش چارۀ آن کار کرد
معنی: به سوی پدر کودک آسیب دیده رفت و او را از ماجرا آگاه کرد تا پدرش چاره ای برای آن کار بیندیشد.
آرایه ها: تکرار حرف «ر»: واج آرایی
نکات دستوری: زی (به سوی): حرف اضافه / «ـَ ش» در پدرش: مضاف الیه / خبردار: مرکّب / «او را» در جمله خبردار کرد حذف شده است.
هر که در او جوهر دانایی است / بر همه چیزش توانایی است
معنی: هر کسی که در وجودش آگاهی و هوشیاری و فهم درست باشد توانایی انجام هر کاری را دارد.
آرایه ها: در، بر و هر: جناس
نکات دستوری: هر: صفت مبهم / که ( کس که ): نهاد / در : حرف اضافه / او: متمم / جوهر : نهاد / دانایی: مضاف الیه / است: فعل